دﻳﻦ و ﻣﺬهﺐ*
ﻳﻜﻲ از اﻣﻮري ﻛﻪ ﻫﻤﻴﺸﻪ در ﻣﻴﺎن ﺟﺎﻣﻌﺔ ﺑﺸﺮ ﺑﻮده و ﺑﺎز ﻫﻢ ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﻮد، دﻳﻦ و ﻣﺬﻫﺐ اﺳﺖ . ﻃﺒﻖ ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت ﻋﻠﻤﻲ
ﻛﻪ در آﺛﺎر ﺗﺎرﻳﺨﻲ از زﻣﺎﻧﻬﺎي ﺑﺴﻴﺎر ﻗﺪﻳﻢ ﺑﻪ ﻋﻤﻞ آﻣﺪه اﺳﺖ، از زﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﺸﺮ وﺟﻮد داﺷﺘﻪ دﻳﻦ و ﻣﺬﻫﺐ ﻫﻢ در
ﻣﻴﺎن ﺑﺸﺮ وﺟﻮد داﺷﺘﻪ اﺳﺖ، ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ اﻛﻨﻮن ﻧﻴﺰ ادﻳﺎن زﻳﺎدي در ﺟﻬﺎن وﺟﻮد دارد و اﻛﺜﺮﻳﺖ ﻣﺮدم ﺟﻬﺎن از ﻳﻚ دﻳﻨﻲ
ﭘﻴﺮوري ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ . ادﻳﺎن ﺑﺰرگ و ﻣﻌﺮوف ﺟﻬﺎن ﻋﺒﺎرت اﺳﺖ :دﻳﻦ اﺳﻼم، ﻳﻬﻮدﻳﺖ، ﻣﺴﻴﺤﻴﺖ، ﺑﻮداﻳﻲ .ﻫﺮ ﻳﻚ از ادﻳﺎن
اﺳﻼم و ﻣﺴﻴﺤﻴﺖ
1
. ﻫﻤﺔ ادﻳﺎن آﺳﻤﺎﻧﻲ، ﺑﺸﺮ را ﺑﻪ ﭘﺮﺳﺘﺶ ﺧﺪاي ﻳﮕﺎﻧﻪ دﻋﻮت ﻛﺮده اﻧﺪ و از ﭘﺮﺳﺘﺶ ﻏﻴﺮ او ﻣﻨﻊ ﻧﻤﻮدهاﻧﺪ، و ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ
ﻫﻤﺔ آﻧﻬﺎ از ﺟﻬﺎﻧﻲ دﻳﮕﺮ ﺧﺒﺮ دادهاﻧﺪ ﻛﻪ در آن ﺟﻬﺎن ﺑﺸﺮ ﭘﺎداش اﻋﻤﺎل ﻧﻴﻚ و ﻛﻴﻔﺮ اﻋﻤﺎل ﺑﺪ ﺧﻮﻳﺶ را دﻗﻴﻘﺎً
درﺧﻮاﻫﺪ ﻳﺎﻓﺖ، و ﻧﻴﺰ ﻫﻤﺔ ادﻳﺎن آﺳﻤﺎﻧﻲ ﺑﺸﺮ را ﺑﻪ راﺳﺘﻲ و درﺳﺘﻲ و ﺧﻴﺮﺧﻮاﻫﻲ و ﻧﻴﻜﻮﻛﺎري دﻋﻮت ﻛﺮده و
ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ . آﻧﭽﻪ در ﻃﻮل ﺗﺎرﻳﺦ زﻧﺪﮔﺎﻧﻲ ﺑﺸﺮ راﺳﺘﻲ و درﺳﺘﻲ و ﻧﻴﻜﻮﻛﺎري و ﺳﺎﻳﺮ ﺻﻔﺎت ﺣﺴﻨﺔ اﺧﻼﻗﻲ در ﻣﻴﺎن ﻣﺮدم
دﻳﺪه ﻣﻲ ﺷﻮد ﻧﺘﻴﺠﺔ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﻳﺎ ﻏﻴﺮﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ادﻳﺎن آﺳﻤﺎﻧﻲ و ﺗﻌﻠﻴﻤﺎت ﭘﻴﻐﻤﺒﺮان اﻟﻬﻲ ﺑﻮده اﺳﺖ . از اﻳﻦ رو ﺳﻬﻢ دﻳﻦ
و ﻣﺬﻫﺐ در ﺑﻬﺒﻮد و رﻓﺎه و ﺳﻌﺎدت ﺑﺸﺮ ﺑﻴﺶ از ﻫﺮ ﭼﻴﺰ دﻳﮕﺮ ﺑﻮده و ﻫﺴﺖ. دﻳﻦ و ﻣﺬﻫﺐ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻋﻠﻢ و ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺟﺰو
ﻣﺎﻳﺤﺘﺎج زﻧﺪﮔﻲ ﺑﺸﺮ اﺳﺖ، ﺑﺸﺮ ﻧﻤﻲ ﺗﻮاﻧﺪ از آن ﺑﻲ ﻧﻴﺎز ﺑﺎﺷﺪ .ﻫﻤﭽﻨﺎن ﻛﻪ ﻧﺪاﺷﺘﻦ ﻋﻠﻢ و ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺳﺒﺐ ﺑﺪﺑﺨﺘﻲ ﻓﺮد و
وﻳﺮاﻧﻲ اﺟﺘﻤﺎع ﻣﻲﮔﺮدد، ﻧﺪاﺷﺘﻦ دﻳﻦ و ﻣﺬﻫﺐ ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﻧﻮﺑﺔ ﺧﻮد ﻣﻮﺟﺐ
2
ﺑﺪﺑﺨﺘﻲ ﻓﺮد و وﻳﺮاﻧﻲ اﺟﺘﻤﺎع ﻣﻲﺷﻮد. و ﻫﻤﺎن ﻃﻮري ﻛﻪ ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ اﻓﺮادي ﺟﺎﻫﻞ ﭘﻴﺪا ﺷﻮﻧﺪ و ﻳﺎ ﻳﻚ ﻣﻠﺘﻲ از ﻋﻠﻢ
و ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﻲﺑﻬﺮه ﺑﻤﺎﻧﺪ اﻣﺎ ﻣﻤﻜﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻋﻠﻢ و ﻓﺮﻫﻨﮓ از ﺟﺎﻣﻌﺔ ﺑﺸﺮ رﺧﺖ ﺑﺮﺑﻨﺪد، ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ اﻓﺮادي ﺑﻲدﻳﻦ و
ﻻﻣﺬﻫﺐ زﻧﺪﮔﻲ ﻛﻨﻨﺪ و ﻳﺎ ﻣﻠﺘﻲ ﺑﻪ ﻋﻠﻞ ﺧﺎﺻﻲ از ﻣﻮﻫﺒﺖ دﻳﻦ ﺑﻲ ﺑﻬﺮه ﺑﻤﺎﻧﺪ اﻣﺎ ﻣﻤﻜﻦ ﻧﻴﺴﺖ دﻳﻦ و ﻣﺬﻫﺐ ﺑﻜﻠﻲ از
ﺟﺎﻣﻌﺔ ﺑﺸﺮ رﺧﺖ ﺑﺮﺑﻨﺪد، زﻳﺮا ﻫﺮ ﭼﻴﺰي ﻛﻪ ﺑﺮاي ﺑﺸﺮ ﻣﻔﻴﺪ و ﺿﺮوري و ﻻزم ﺑﺎﺷﺪ و ﭼﻴﺰ دﻳﮕﺮ ﻧﺘﻮاﻧﺪ ﺟﺎي او را
ﺑﮕﻴﺮد ﻃﺒﻌﺎً ﺛﺎﺑﺖ و ﭘﺎﺑﺮﺟﺎ ﻣﻲ ﻣﺎﻧﺪ و ﻫﻴﭻ ﮔﺎه ﻣﻨﺴﻮخ ﻧﻤﻲﺷﻮد . دﻳﻦ ﻧﻴﺰ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻋﻠﻢ ﺑﻪ ﺣﻜﻢ اﻳﻨﻜﻪ ﺑﺮاي ﺑﺸﺮ ﻣﻔﻴﺪ و
ﺿﺮوري و ﻻزم اﺳﺖ و در زﻧﺪﮔﻲ ﺑﺸﺮ ﺑﻪ ﻛﺎر ﻣﻲ آﻳﺪ و ﭼﻴﺰ دﻳﮕﺮ ﻧﻤﻲ ﺗﻮاﻧﺪ ﺟﺎي او را ﺑﮕﻴﺮد ﻃﺒﻌﺎً و ﻗﻄﻌﺎً ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﺎﻗﻲ
ﺧﻮاﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ.
ﺧﺪاﺷﻨﺎﺳﻲ
اﺳﺎس و ﭘﺎﻳﺔ ﻫﻤﺔ ادﻳﺎن آﺳﻤﺎﻧﻲ ﺧﺪاﺷﻨﺎﺳﻲ اﺳﺖ .ﻫﺪف اوﻟﻲ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮان اﻟﻬﻲ اﻳﻦ ﺑﻮده ﻛﻪ ﺑﺸﺮ ﺧﺪاﺷﻨﺎس ﺷﻮد و در
ﻣﻘﺎم ﭘﺮﺳﺘﺶ و ﻋﺒﺎدت، ﻓﻘﻂ ﺧﺪا را ﭘﺮﺳﺘﺶ ﻛﻨﺪ و ﻏﻴﺮ او را ﭘﺮﺳﺘﺶ ﻧﻜﻨﺪ، و در ﻣﻘﺎم ﺗﺴﻠﻴﻢ و اﻃﺎﻋﺖ ﻓﻘﻂ ﻓﺮﻣﺎن
ﺧﺪا را
3
ﻻزم اﻻﻃﺎﻋﻪ ﺑﺸﻤﺎرد و اﻃﺎﻋﺖ ﻏﻴﺮ او را ﺟﺰ ﺑﺎ اذن و ﻓﺮﻣﺎن او ﺑﺮ ﺧﻮد ﻻزم ﻧﺸﻤﺎرد.
ﺧﺪاوﻧﺪ را ﺑﺎ ﭼﺸﻢ ﻧﻤﻲﺗﻮان دﻳﺪ وﻟﻲ ﺑﻪ دﻟﻴﻞ ﻋﻘﻞ ﻳﻌﻨﻲ از راه آﺛﺎر و ﻣﺨﻠﻮﻗﺎﺗﺶ او را ﻣﻲﺗﻮان ﺷﻨﺎﺧﺖ . ﺗﻤﺎم
ﻣﻮﺟﻮدات و ﻣﺨﻠﻮﻗﺎت ﺟﻬﺎن، آﺛﺎر و دﻻﻳﻞ و ﻧﺸﺎﻧﻪﻫﺎي وﺟﻮ آﻓﺮﻳﻨﻨﺪهاي داﻧﺎ و ﺗﻮاﻧﺎ و ﺣﻜﻴﻢ و ﻣﺪﺑﺮﻧﺪ، زﻳﺮا در ﻫﻤﺔ آﻧﻬﺎ
ﻧﻈﻢ و ﺗﺮﺗﻴﺐ ﺑﻪ ﻛﺎر رﻓﺘﻪ و در ﻫﻤﺔ آﻧﻬﺎ آﺛﺎر ﺣﻜﻤﺖ و ﺗﺪﺑﻴﺮ و ﻋﻠﻢ و ﻣﻬﺎرت و ﻫﻮﻳﺪاﺳﺖ. اﻧﺴﺎن ﻫﻤﺎن ﻃﻮري ﻛﻪ
ﺑﺴﻴﺎري از ﭼﻴﺰﻫﺎ را ﺑﻪ وﺳﻴﻠﺔ ﺣﻮاس ﭘﻨﺠﮕﺎﻧﺔ ﺧﻮد ﺗﻤﻴﺰ ﻣﻲدﻫﺪ و ﺑﺎ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻫﺎي ﺣﺴﻲ آﻧﻬﺎ را ﻣﻲﺷﻨﺎﺳﺪ، ﺑﺴﻴﺎري از
ﭼﻴﺰﻫﺎ را ﻫﻢ ﺑﻪ وﺳﻴﻠﺔ ﻋﻘﻞ ﺧﻮد ﻣﻲﻓﻬﻤﺪ و ﺗﺸﺨﻴﺺ ﻣﻲدﻫﺪ. اﮔﺮ ﻣﺜﻼً ﭘﺎرﭼﻪاي ﻇﺮﻳﻒ و ﻣﺤﻜﻢ داراي ﺧﻄﻬﺎ و
ﻧﻘﺸﻬﺎ و رﻧﮕﻬﺎ در ﺑﺮاﺑﺮ اﻧﺴﺎن ﻗﺮار ﺑﮕﻴﺮد، اﻧﺴﺎن در آن ﺣﺎل ﭼﻴﺰﻫﺎﻳﻲ را ﺑﻪ وﺳﻴﻠﺔ ﺣﺲ ﺑﺎﺻﺮه و ﻻﻣﺴﺔ ﺧﻮد ﺣﺲ
ﻣﻲﻛﻨﺪ و ﭼﻴﺰﻫﺎﻳﻲ را ﺑﻪ وﺳﻴﻠﺔ ﺣﺲ ﺑﺎﺻﺮه و ﻻﻣﺴﺔ ﺧﻮد ﺣﺲ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ و ﭼﻴﺰﻫﺎﻳﻲ را ﺑﻪ وﺳﻴﻠﺔ ﻋﻘﻞ ﺧﻮد ﻣﻲ ﻓﻬﻤﺪ و
ﺗﺸﺨﻴﺺ ﻣﻲدﻫﺪ . آﻧﭽﻪ ﺑﻪ وﺳﻴﻠﺔ ﺣﺲ ﺑﺎﺻﺮه و ﻻﻣﺴﻪ درك ﻣﻲﻛﻨﺪ ﻋﺒﺎرت اﺳﺖ از ﻇﺮاﻓﺖ و ﻣﺤﻜﻤﻲ و رﻧﮕﻬﺎ و
ﻧﻘﺸﻬﺎ و ﭘﻬﻨﺎ و درازاي آن
4